نوشتهی حاضر خلاصهای است از یک گزارش که برای پایان ترم درس «زبانشناسی و ترجمه» نوشتم. قرار بر این بود که هرکس دو ترجمهی فارسی از یک اثر را با زبان اصلی (یا انگلیسی) مقایسه کند و براساس نکاتی که پیتر فاسِت، مؤلف کتاب ترجمه و زبان در فصل ۴ مطرح کرده بود، ببیند مترجمها کدامها را به کار گرفته اند و کدامها را نه. من نیز از سالیان پیش جدالهای قلمی بر سر ترجمهی «چنین گفت زرتشت» نیچه را دیده بودم؛ از جمله نقدهای قلی خیاط و پاسخها [+] و [+] و [+] به او را. آقای بهروز صفدری نیز در وبلاگش مطلبی دارد که بخشیش مقایسهی ترجمههای فارسی چنین گفت زرتشت است.
و اما من در این مطلب، دو ترجمهی داریوش آشوری و مسعود انصاری را با متن اصلی و ترجمهی انگلیسی مقایسه کردم تا بفهمم اوضاع این دو ترجمه چهگونه است. به ترجمهی خیاط دسترسی نداشتم که با ترجمهی آشوری مقایسه کنم. از سویی، فکر نکنم بار دیگر بررسی ترجمه بنویسم که مقایسهی ترجمهی خیاط را به آینده موکول کنم.
مدرسِ این درس در دانشگاه، خانم دکتر راحله گندمکار، به ما سپرده بود که پنجاه صفحه از کتاب را بررسی کنیم و من نیز چنین کردم؛ پس این مقایسه کامل نیست. افزون بر این، من جز همین کتاب فاست، چیزی از مسائل زبانشناسی و ترجمه نمیدانم و ممکن است این متن ایرادهایی داشته باشد. نکتهای دیگر که مایل ام به آن اشاره کنم، تفاوت سبکی ترجمههای داریوش آشوری [حتی با متن اصلی] است. در این نوشته به موضوع تفاوت سبکی آنچنان نپرداختهام و فکر میکنم یکی از ایرادهای محتملِ نوشتهی من همین است. امیدوار ام در آینده به این موضوع بپردازم.
منتظر نقدهایتان میمانم.
فریدریش ویلهلم نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰)، فیلسوف و منتقد فرهنگی آلمانی است که تقریباً بر روی تمام متفکران پس از خود اثری گذاشت. او در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در خانوادهای پروتستان در روکن، حومهی لایپزیگ به دنیا آمد. در بُن و لایپزیگ فقهاللغة خواند و در ۲۴ سالگی کرسی فقهاللغة کلاسیک دانشگاه بازل سوئیس به او رسید که تا آن زمان کسی در این سن به چنین مقامی دست نیافته بود. کتابهایی چون زایش تراژدی در روح موسیقی (۱۸۷۲) ، فلسفه در عصر تراژیک یونانیها (۱۸۷۳) و انسانی، بسبسیار انسانی (۱۸۷۸) را پیش از استعفایش از سمت استادی دانشگاه نوشت. کتاب چنین گفت زرتشت (۱۸۸۳) را میتوان مشهورترین اثر نیچه دانست که بسیاری از متفکران پس از خود را تحت تأثیر قرار داد؛ از جمله مارتین هایدگر و فیلسوفان پساساختگرای فرانسوی مانند ژاک دریدا و ژیل دولوز.
چنین گفت زرتشت با این که اثری فلسفی است، اما آن را شاهکاری ادبی نیز میدانند. این کتاب، داستانی فلسفی است که نیچه آن را بین سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵ نوشته است. مفاهیمی چون «بازگشت جاودانه»، «مرگ خدا» و «ابرانسان» در همین کتاب مطرح میشود. زرتشت، نام شخصیت اصلی داستان است و ارتباط چندانی با پیامبر زرتشتیان ندارد. زرتشتِ پیامبر به تعبیر نیچه نخستین کسی بود که به جدال نیک و بد اشاره کرد و اخلاق را به حوزهی متافیزیک برد و صداقت را به عنوان بالاترین فضیلت برشمرد (نیچه، ۱۹۸۹: §3). مراد نیچه از نامگذاری زرتشت، تقریباً در تضاد با چیزی است که دربارهی زرتشت پیامبر میگوید؛ یعنی شخصیت زرتشت در کتاب، آن کسی است که بر اخلاقیاتْ چیره شده و خلاف آن را برمیگزیند. آنگونه که آشوری (۲۰۱۰) میگوید، نیچه با انتخاب نام زرتشت، هم میخواسته به یکی از بزرگترین چهرههای روحانی-اخلاقی تاریخ بشر ادای احترام کند، و هم میخواسته با دیدگاههای انتقادی خود دربارهی اخلاق، او و آموزههایش را واژگونه کند.
ترجمهها (انگلیسی و فارسی)
الکساندر تیله نخستین ترجمهی انگلیسی این اثر را در سال ۱۸۹۶ منتشر کرد (نیچه، ۱۸۹۶). پس از او تامس کامن در سال ۱۹۰۹ ترجمهای دیگر ارائه داد (نیچه، ۱۹۹۹). پس از این دو، والتر کاوفمان در سال ۱۹۵۴ ترجمهای از این اثر منتشر کرد که یکی از مشهورترین ترجمههای چنین گفت زرتشت به انگلیسی است (نیچه، ۱۹۹۵). کاوفمان علاوه بر ترجمهی کتابهای نیچه، آثاری از هگل و گوته را نیز به انگلیسی برگردانده است. رجینالد هُلینگدِیل نیز در ۱۹۶۱ ترجمهی خود را منتشر کرد (نیچه، ۱۹۶۱). از چنین گفت زرتشت ترجمههای دیگری به انگلیسی موجود است؛ از جمله ترجمهی تامس وین (نیچه، ۲۰۰۳)، کلنسی مارتین (نیچه، ۲۰۰۵)، گراهام پارکس (نیچه، ۲۰۰۵) و آدرین دلکارو (نیچه، ۲۰۰۶).
نخستین بار در سال ۱۳۲۷ حمید نیّرنوری این اثر را به فارسی ترجمه کرد (نیچه، ۱۳۹۲). پس از آن داریوش آشوری، ابتدا با همکاری اسماعیل خویی در سال ۱۳۴۹ (بخش یکم و دوم کتاب) و ۱۳۵۲ (بخش سوم و چهارم) ترجمهی این اثر را منتشر کرد (نیچه، ۱۳۸۹) و سپس خود بهتنهایی چندین بار این اثر را ویراست. مسعود انصاری نیز از دیگر مترجمانی است که چنین گفت زرتشت را ترجمه کرده است (نیچه، ۱۳۸۷). ترجمهی آشوری پرتیراژترین و مشهورترین ترجمه است و میتوان این اثر را یکی از مشهورترین ترجمههای فلسفی به زبان فارسی نامید.
در این گزارش، پنجاه صفحهی نخستِ دو ترجمهی آشوری (نیچه، ۱۳۸۹) و انصاری (نیچه، ۱۳۸۷) با هم مقایسه و با ترجمهی انگلیسی این اثر (نیچه، ۱۹۹۵) مقابله شده است. در چند مورد که نیاز به بررسی بیشتر بود، ترجمههای فارسی و انگلیسی با متن اصلی (نیچه، ۱۹۶۹)، که به زبان آلمانی است، مقایسه شد. بررسیها براساس رویکردهایی است که فاست (۱۳۹۷) در کتاب خود مطرح کرده است. ابتدا هر ترجمه جداگانه با متن انگلیسی (در مواردی با اصل آلمانی) مقابله میشود و سپس دو ترجمه با یکدیگر مقایسه خواهد شد.
فنون ترجمه و رویکردهای روسی، کانادایی و آمریکایی
رویکرد روسی (رتسکر و شویتسر)
فاست در کتاب خود، ترجمه و زبان (۱۳۹۷)، سه رویکرد را معرفی میکند که بیانگر رابطهی بین زبان مبدأ و مقصد در ترجمه است. رتسکر، نظریهپرداز روس، این روابط بین زبان مبدأ و مقصد را سه نوع میداند: معادل [2]، تناظر متغیر [3] و بافتی [4]، و انواع دیگر تبدیل[5]های ترجمه (فاست، ۱۳۹۷: ۷۷). در نوع رابطهی معادل، تناظر یکبهیک میان واژههای زبان مبدأ و مقصد وجود دارد. اگر تناظر یکبهیک برقرار نبود، نوع رابطه یکی از انواع تناظر متغیر و بافتی یا تبدیل خواهد بود. شویتسر دو رابطهی آخر را بهترتیب قیاس [6] و بسندگی [7] مینامد.
فاست توضیح میدهد: «منظور از قیاس، شرایطی است که در آن رابطهی انطباق یکبهچند، میان زبانها وجود دارد» (فاست، ۱۳۹۷: ۷۸). در این شرایط، توجه به خردهبافت [8] و باهمآیی[9]ها اهمیت دارد. در شرایطی که معادل یکبهیکی وجود ندارد و تناظر بافتی مشخصی هم در قالب باهمآیی یافت نمیشود، «مترجم خود را از قید زبان اصلی و معادلهای ارائهشده در فرهنگهای لغت رها میکند و یکی از این چهار فنِّ ترجمه را به کار میبندد» (فاست، ۱۳۹۷: ۸۱). این چهار فن عبارت اند از: عینیسازی [10]، اشتقاق منطقی [11]، ترجمهی متضاد [12]، و جبران [13].
در عینیسازی، مترجم از معادل عینی و مشخص واژه به جای معادلهای انتزاعی و نامشخص استفاده میکند. فاست Geschwister را در آلمانی مثال میزند که میتوان آن را در قالب یک ترجمهی عینی به brothers and sisters [= برادران و خواهران] برگرداند، تا این که از معادل انتزاعی و نامشخص siblings [= همنیاها، همشیرهها] استفاده کرد (فاست، ۱۳۹۷: ۸۲). اشتقاق منطقی همان چیزی است که در مطالعات ادبی به مَجاز معروف است. برای نمونه، در ترجمهی عبارت with one thrust of his trusty blade [= با ضربهای از تیغ بُرندهی او] «به جای استفاده از ’چاقو ‘یا ’شمشیر ‘ فقط به جزئی از آن یعنی ’تیغه‘ اشاره میکنیم» (فاست، ۱۳۹۷: ۸۵).
ترجمه از طریق ارائهی صورت متضاد واژهی مورد نظر را ترجمهی متضاد مینامند. برای نمونه، رتسکر جملهی انگلیسی The woman at the other end asked him to hang on [= زنی در آن طرف خط از او خواست که گوشی را نگه دارد] را مثال میزند که در روسی به صورت (asked him) not to hang up the phone [= (از او خواست که) تلفن را قطع نکند] ترجمه شده است (فاست، ۱۳۹۷: ۸۷). وقتی چیزی در زبان مبدأ قابل ترجمه نیست، مترجم از شیوهی جبران استفاده میکند. فاست داستانی از گالزورثی را مثال میزند که شخصیت داستان با اضافه کردن چند نویسه به مبلغ یک چک، آن را از nine به ninety تغییر میدهد. در اینجا مترجمان با توجه به زبان مقصد، گاه با عوض کردن عدد سعی در بازنمایی آن رابطه دارند. فاست از زبان روسی مثال میزند که در این شرایط میشود با تغییر عددهای نُه و نود در داستان به هشت و هشتاد، به چیزی مشابه رسید (فاست، ۱۳۹۷: ۸۸).
نگرش کانادایی (وینی و داربلنه)
این دو نویسنده چند راهکار برای ترجمه مطرح میکنند که عبارت اند از: قرضگیری، ترجمهی قرضی، ترجمهی تحتاللفظی، جابهجایی [15] یا تغییر صورت، مدولاسیون [16] یا تغییر بیان، معادل، و اقتباس [17].
در قرضگیری، صورت زبان مبدأ بدون ترجمه به زبان مقصد آورده میشود. فاست به نقل از وینی و داربلنه، ترجمهی قرضی را «ترجمهی تحتاللفظی در سطح عبارت» معرفی کرده است که البته در سطح تکواژ و واژه نیز میتواند باشد؛ برای نمونه، skyscraper [= آسمانخراش] (فاست، ۱۳۹۷: ۹۵). وینی و داربلنه دربارهی ترجمهی تحتاللفظی توضیح چندانی نمیدهند؛ از این رو، فاست با رجوع به آراء خراردو واسکِس-آیورا توضیح میدهد که اگر دو پارهگفتار از منظر ساخت و دلالت انطباق یکبهیک داشته باشند و تکواژبهتکواژ معادل هم باشند، در این صورت ترجمهی تحتاللفظی کارآمد است.
الگوی آمریکایی (مالون)
جوزف مالون در طبقهبندی خود به شگردهایی چون تطابق[18] (جانشینی و برابرسازی)، متناوبنویسی[19] (واگرایی و همگرایی)، سازگاری[20] (بسط و کاهش)، بازمجموعهسازی[21] (پراکندهسازی و متراکمسازی)، آرایش تازه[22]، و رمزگذاری تازه[23] اشاره کرده است (فاست، ۱۳۹۷: ۱۰۷). برابرسازی شبیه ترجمهی تحتاللفظی است. وقتی امکان برابرسازی نباشد، از جانشینی استفاده میکنیم. ترجمهی یک واژهی متن در زبان مبدأ به بیش از یک واژه در بافتهای مختلف متن مقصد واگرایی نام دارد. اگر چند واژه در زبان مبدأ به یک واژهی واحد در زبان مقصد قابل ترجمه باشد، به آن همگرایی میگوییم. گاهی برای پر کردن خلأهای موجود در دانش مخاطبان زبان مقصد، مترجم توضیحاتی به متن اضافه میکند که بسط نام دارد. عکس این عمل را کاهش میگویند. ترجمه به کمک واژههای بیشتر، اما بدون افزایش معنی را پراکندهسازی میگویند. ترجمه با واژههای کمتر و بدون از دست دادن معنی را متراکمسازی میگویند. آرایش تازه در موقعیتهایی رخ میدهد که «چینش دوبارهی واژهها برای درک، ضروری است، مانند زمانی که از طریق تقطیع ساختهای پیچیده، آرایش تازهای از آنها به دست داده میشود» (فاست،۱۳۹۷: ۱۲۵).
بررسی ترجمهها
چنین گفت زرتشت: کتابي برایِ همهکس و هیچکس[24] (ترجمهی داریوش آشوری)
داریوش آشوری (متولد ۱۳۱۷) نویسنده و مترجم مشهور ایرانی است. او چهار کتاب از نیچه ترجمه کرده است که مشهورترین آنها چنین گفت زرتشت است. بر اساس گزارش تارنمای کتابخانهی ملّی این کتاب به چاپ سی و هفتم رسیده است (سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، بی تا-الف). آشوری نخستین بار در سال ۱۳۴۹ با همکاری اسماعیل خویی ترجمهی بخش یکم و دوم کتاب را منتشر کرد و سپس خود عهدهدار ترجمه و ویرایش آن شد. این اثر تا کنون شش بار ویراسته شده است. ترجمه ابتدا بر اساس نسخهی انگلیسی این کتاب (نیچه، ۱۹۹۵) یعنی ترجمهی والتر کاوفمان بود، اما در ویراستهای بعدی با متن اصلی آلمانی نیز مقابله شد.
آشوری از جمله مترجمانی است که سعی دارد تا آنجا که ممکن است به ساختار صرفی و نحوی متن اصلی وفادار بماند. این را میتوان پس از مقابلهی متنِ ترجمه با متن اصلی فهمید. افزون بر این، آشوری در دو کتاب خود یعنی فرهنگ علوم انسانی (۱۳۹۲) و زبان باز (۱۳۸۷) دیدگاه خود را دربارهی برابرسازی بهتفصیل توضیح داده است.
آشوری در دیباچهی کتاب، پس از مقدمهچینی کوتاهی دربارهی علت ترجمهی این کتاب، دربارهی شیوهی ترجمهی خود، منابعی که از آن بهره برده، و شیوهی نگارش مخصوصش[25] توضیحاتی مفصل میدهد.
در بررسی ترجمه میبینیم که در بسیاری از جملات، متنِ ترجمهشده تا حد ممکن از نظر ساخت شبیه به متن اصلی است. حتی در چند مورد آشوری متوجه خطای مترجم انگلیسی شده است و بر اساس متن اصلی آلمانی عمل کرده است. برای مثال (نیچه، ۱۳۸۹: ۱۹):
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (آشوری) |
Zehn Jahre kamst du hier herauf zu meiner Höhle |
For ten years you have climbed to my cave |
تو ده سال اینجا به غارــ ام برآمدی |
در ترجمهی انگلیسی hier [= اینجا] ذکر نشده است، با این حال آشوری در ترجمهی خود «اینجا» را اضافه کرده است. نکتهی دیگر در ترجمهی kamst [= آمدی/برآمدی] است که زمان فعل، ماضی ساده است، اما کاوفمان آن را به صورت حال کامل ترجمه کرده است. آشوری در این مورد نیز متن اصلی را در نظر گرفته است.
در جایی دیگر (نیچه، ۱۳۸۹: ۳۹) میبینیم:
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (آشوری) |
… eine erste Bewegung, ein heiliges Ja-sagen. |
… a first movement, a sacred “Yes.” |
… جنبشي نخستین، آریگفتني مقدس |
فعل sagen [= گفتن] در ترجمهی انگلیسی نیامده است و مترجم تنها به ترجمهی Ja [= آری] بسنده کرده است؛ اما آشوری باز هم به متن اصلی وفادار مانده است. در ترجمهی دو عنوان از بخش یکم کتاب نیز ترجمهی آشوری بهمراتب نزدیکتر به متن اصلی است تا ترجمهی انگلیسی آن.
برای عنوان von den Lehrstühlen der Tugend والتر کاوفمان on the teacher of virtue را برگزیده است، اما ترجمهی آشوری به مفهوم آلمانی آن نزدیک است: «دربارهی کرسیهای فضیلتآموزی». همین نکته در ترجمهی von den Hinterweltlern نیز صادق است. کاوفمان این را به on the afterworldly برگردانده است. کامن همین عنوان را backworldsmen ترجمه کرده است که بیشتر به اصل آلمانی نزدیک است. آشوری «دربارهی اهل آخرت» نوشته است که میتوان آن را نوعی معادل در نظر گرفت که در طبقهبندی وینی و داربلنه معرفی شده بود. از طرفی نیز میتوان این نوع معادلسازی را نوعی ترجمهی فرهنگی[26] دانست که در آن مترجم یک اصطلاح غیربومی را با مفهومی مشابه در فرهنگ مقصد برابر در نظر گرفته است.
در جاهایی آشوری با توجه به بافت و همچنین با توجه به فضای کلّی این اثر ترجیح داده است از معادلهای نشاندار استفاده کند. شاید بتوان گفت در این حالت عینیسازی صورت نگرفته است. برای نمونه (نیچه، ۱۳۸۹: ۲۲):
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (آشوری) |
Was ist der Affe für den Menschen? |
What is the ape to man? |
بوزینه در برابرِ انسان چیست؟ |
Affe در آلمانی به معنای میمون و بوزینه است که کمی با ape در انگلیسی متفاوت است. Ape در انگلیسی هم به معنی نوعی از انسانواران[27] است، هم معنی میمون و بوزینه دارد. در واقع، ape دارای یک معنی تخصصی و بینشان و یک معنی نشاندار و غیرتخصصی است. در فارسی برای این دو معنی، دو واژهی جدا وجود دارد. در متون تخصصی فارسی «کَپی» را برای اشاره به آن نوع از انسانواران به کار میبرند. به نظر میرسد در آلمانی نیز Affe برای میمون و بوزینه، و Menschenartige برای اشاره به انواع انسانواران به کار میرود. افزون بر این، در زبان فارسی «بوزینه» دارای یک معنی ضمنی با بار عاطفی منفی و به معنی انسان زشت است که احتمالاً ریشه در باورهای مذهبی اسلامی نیز دارد. در آیهی ۶۰ سورهی مائده، خطاب به پیامبر اسلام گفته میشود که خداوند بدترین کیفر را به یک قوم داده است و آن، تبدیل کردنشان به بوزینه و خوک است[28]. احتمالاً آشوری آگاهانه «بوزینه» را انتخاب کرده است.
در جایی دیگر نیز واژهی Horn آلمانی که در انگلیسی نیز همان horn [= شیپور] است، در ترجمهی آشوری به «کرنا»، برگردانده شده و شابد تمایل مترجم را به ارائهی سبکی بهاصطلاح «فاخر» نشان دهد. آشوری این نکته را در یک مصاحبه (۲۰۱۱) گفته است: «برایِ ’چنین گفت زرتشت‘ ترکیبي از زبانِ زندهیِ گفتاری و زبانِ فاخرِ ادبیِ کلاسیک ساخته ام که سرزندگیِ آن و شکوهِ این را داشته باشد».
در بررسی ترجمهی آشوری یک نمونه جانشینی نیز یافت شد (نیچه، ۱۳۹۷: ۲۶):
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (آشوری) |
sprach er zu seinem Herzen |
he said to his heart |
آنگاه با دلِ خود گفت |
معنی صریح Herzen در آلمانی و heart در انگلیسی «قلب» است و «دل» معنی مجازی آن است. در فارسی برای این دو معنی دو واژهی مجزا وجود دارد و آشوری با درنظر گرفتن این نکته «قلب» را با «دل» جایگزین کرده است.
یکی از نکات جالب در بررسی ترجمهی آشوری این است که مترجم حتی به پاراگرافبندی متن اصلی وفادار مانده است؛ کاری که در ترجمهی والتر کاوفمان مشاهده نمیشود. برای نمونه (نیچه، ۱۳۹۷: ۲۷):
[DE]
- Und also sprach Zarathustra zum Volke:
- Es ist an der Zeit, daß der Mensch sich sein Ziel stecke. Es ist an der Zeit, daß der Mensch den Keim seiner höchsten Hoffnung pflanze.
- Noch ist sein Boden dazu reich genug. Aber dieser Boden wird einst arm und zahm sein, und kein hoher Baum wird mehr aus ihm wachsen können.
[EN]
- And thus spoke Zarathustra to the people: “The time has come for man to set himself a goal. The time has come for man to plant the seed of his highest hope. His soil is still rich enough. But one day this soil will be poor and domesticated, and no tall tree will be able to grow in it.
[فا]
-
و زرتشت با مردم چنین گفت:
-
اکنون وقتِ آن است که انسان هدفِ خویش را فراروی نهد. اکنون وقتِ آن است که انسان تخمِ برترین امیدــ اش را بکارد.
-
زمیناش هنوز برایِ آن چندان که باید غنیست. امّا این خاک روزي تُنُکمایه و سترون خواهد گشت و دیگر درختي بلند از آن نتواند رُست.
صفحات پایانی کتاب به توضیحات مترجم اختصاص دارد که پیشتر در متن ترجمه با علامت «*» مشخص کرده بود. آشوری در این بخش دربارهی چرایی استفاده از یک معادلِ خاص توضیحات کمابیش مفصلی میدهد. برای نمونه، دربارهی این که چرا Übermensch را «اَبَرانسان» ترجمه کرده است و نه «اَبَرمرد»؛ یا در جاهایی با ارجاع به کتاب مقدس، توضیح داده است که منظور نیچه چیست؛ یا در جاهایی که نیچه به نظریات دیگران، مثلاً «قرارداد اجتماعی» پرداخته است. این کار آشوری جزو مصادیق بسط است. توضیحات اضافی مترجم را تقریباً در متن اصلی اثر نمیبینیم و تنها گاهی که نیاز بوده در قلاب «[ ]» قرار داده است. در ادامه میبینیم که دیگر مترجم فارسی چنین گفت زرتشت، مسعود انصاری، بسط را به شیوهی متفاوتی انجام داده است.
چنین گفت زرتشت: کتابی برای همهکس و هیچکس (ترجمهی مسعود انصاری)
مسعود انصاری (متولد ۱۳۴۵) مترجم دو اثر نیچه، چنین گفت زرتشت (۱۳۸۷) و غروب بتان (۱۳۸۱) است. از او اطلاعاتی در دست نیست و تنها میتوان از سرشناسهی کتاب تاریخ تولد او را یافت[29]. بر اساس گزارش تارنمای کتابخانهی ملّی این کتاب به چاپ سیزدهم رسیده است (سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، بی تا-ب). ظاهراً انصاری ترجمهی انگلیسی اثر را مرجع قرار داده است. البته مشخص نیست کدام ترجمهی انگلیسی را مرجع قرار داده، اما میشود از پاراگرافبندیها حدس زد بر اساس ترجمهی کاوفمان است.
در نخستین پاراگراف ترجمهی انصاری میخوانیم[30] (نیچه، ۱۳۸۷: ۲۹):
[DE] Als Zarathustra dreißig Jahre alt war, verließ er seine Heimat und den See seiner Heimat und ging in das Gebirge. Hier genoß er seines Geistes und seiner Einsamkeit und wurde dessen zehn Jahre nicht müde. |
[EN] When Zarathustra was thirty years old, he left his home and the lake of his home and went into the mountains. Here he enjoyed his spirit and his solitude, and for ten years did not tire of it. |
[فا] آنگاه که زرتشت به سی سالگی رسید، زادگاه و دریاچهاش را رها کرد و رو به کوه نهاد، و ده سالِ تمام در آنجا اقامت گزید و از خلوت ره توشه میاندوخت و به اندیشه میپرداخت. |
نخست، انصاری den See seiner Heimat [= دریاچهی زادگاهش] را به «دریاچهاش» ترجمه کرده است. دوم، Gebirge در آلمانی به معنی «کوهستان» است و اگر منظور نیچه، «کوه» میبود Berg را به کار میبرد؛ نه Gebirge. این نکته را آشوری بهدرستی رعایت کرده است (نیچه، ۱۳۸۹: ۱۹)[31]؛ اما انصاری چنین توجهی نکرده. نکتهی سوم که مایهی شگفتی است، ترجمهی hier [= اینجا] یا here به «آنجا»ست. چهارم، معلوم نیست «و از خلوت رهتوشه میاندوخت و به اندیشه میپرداخت» ترجمهی کدام بخش از جملهی دوم است. تنها واژهای که میتوان گفت «خلوت» است که بر اساس متن ترجمه شده، که در آلمانی Einsamkeit و در انگلیسی solitude میشود. این را میتوان نمونهی بسط نامید که مترجم برای پر کردن خلأهای موجود در دانش مخاطبان زبان مقصد، توضیحاتی ارائه میدهد. مترجمْ بیپروا هرجا که تشخیص داده نیاز به توضیح است، آن را به متن ترجمه اضافه کرده. البته این خود استدلالی میطلبد که آیا در اغلب اوقات اصلاً نیازی به توضیح اضافه بود یا خیر. افزون بر این، آیا توضیحاتی چون «از خلوت رهتوشه میاندوخت …» کمکی به فهم متن و ارائهی دقیق آراء نیچه میکند؟ اگر به مقدمهی مفصلی که مترجم در ابتدای کتاب نوشته است نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که انصاری از خلط آراء نیچه با شمس تبریزی یا عارفان و فیلسوفان شرقی ابائی ندارد و مایل به حفظ فاصلهی خود به عنوان مترجم، و نه مفسر، نیست. چنین توضیحات اضافیای تنها محدود به پاراگراف اول نیست. برای نمونه (نیچه، ۱۳۸۷: ۲۹):
[DE] Aber wir warteten deiner an jedem Morgen, nahmen dir deinen Überfluß ab und segneten dich dafür. |
[EN] But we waited for you every morning, took your overflow from you, and blessed you for it. |
[فا] ولی بامدادان چشم به راه برآمدنت بودیم تا مگر از فیض فروغت بهره جوییم و به جبرانِ آن تو را سپاس گوییم. |
«برآمدنت» را در متن اصلی و ترجمهی کاوفمان نمیبینیم، «تا مگر از فیض فروغت بهره جوییم» نیز احتمالاً ترجمهای است از nahmen dir deinen Überfluß یا همان took your overflow from you که انصاری تقریباً هیچ واژهای را ترجمه نکرده است. «به جبران آن» نیز در متن اصلی و ترجمهی کاوفمان دیده نمیشود.
در جایی دیگر (نیچه، ۱۳۸۷: ۲۹) Glück آلمانی، یا happiness انگلیسی را، که اسم است، به «خشنود» (صفت) ترجمه کرده است که میتوان این را مصداق تغییر صورت در آراء وینی و داربلنه دانست. نمونهای از تغییر بیان را، یعنی تغییر دال در حالی که مدلول ثابت است، در ترجمهی انصاری و حتی کاوفمان میبینیم. برای نمونه، Menschen آلمانی در جملهی Ich liebe die Menschen که به معنی «مردم» است، در ترجمهی کاوفمان به صورت I love man آمده است و انصاری آن را «من انسان را دوست دارم» ترجمه کرده است. آشوری از معادلِ «آدمیان» استفاده کرده که اگر آن را هممعنی با «مردم» بگیریم[32]، متفاوت از ترجمهی کاوفمان و انصاری است. کامن، دیگر مترجم انگلیسی چنین گفت زرتشت، mankind [= انسان] را برگزیده است.
در ترجمهی انصاری میخوانیم (نیچه، ۱۳۸۷: ۳۲):
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (انصاری) |
Ich lehre euch den Übermenschen. |
I teach you the overman. |
برایتان از انسانی برتر خبر آوردهام |
den Übermenschen به «انسانی برتر» ترجمه شده و «ی» نکره به آن اضافه شده است که در متن اصلی و ترجمهی انگلیسی اینگونه نیست. انصاری حرف تعریف حالت مفعولی den در آلمانی را، و همچنین the در انگلیسی را نکره تشخیص داده و به «انسانی برتر» رسیده است؛ حال آن که ترجمهی Übermensch به «انسان برتر» نیز چندان دقیق نمینماید. فعل ich lehre یا همان I teach نیز به «خبر آوردهام» ترجمه شده که معنی متن اصلی را تغییر داده است. آشوری این جمله را «من به شما اَبَرانسان را میآموزانم» ترجمه کرده است که ترجمهی دقیقی است.
در بخش پیشگفتار زرتشت (نیچه، ۱۳۸۷: ۳۳)، انصاری der Frevel an Gott [=کفران/ناسپاسی خدا] را، که کاوفمان the sin against God برگردانده، به «انکار خدا» ترجمه کرده است. واژهی Frevel در آلمانی به معنی کفر و ناسپاسی است. کامن در ترجمهی انگلیسی خود این واژه را بهblasphemy [= کفر] برگردانده است. آشوری این را «کفرانِ خدا» ترجمه کرده که به اصل آلمانی نزدیکتر است (نیچه، ۱۳۸۹، ۲۳).
از جمله نکات جالب در این کتاب، ترجمهی عناوین است. مثلاً die Reden Zarathustras که کاوفمان آن را به Zarathustra’s speeches [= گفتارهای زرتشت] برگردانده، در ترجمهی انصاری «گفتار زرتشت» است؛ فارغ از این که چه در اصل آلمانی و چه در ترجمهی انگلیسی Reden یا speeches جمع بوده اند، اما مترجم فارسی به مفرد ترجمه کرده است. همچنین عنوان گفتارهای زرتشت و زیرعنوانهای بخش یکم (نیچه، ۱۳۸۷: ۵۰-۶۴):
متن اصلی (آلمانی) |
ترجمهی انگلیسی (کاوفمان) |
ترجمهی فارسی (انصاری) |
Von den drei Verwandlungen |
On the three metamorphoses |
دیگردیسی در سه مرحله |
Von den Lehrstühlen der Tugend |
On the teacher of virtue |
منابر فضیلت |
Von den Hinterweltlern |
On the afterworldly |
بازخواست دلباختگان سرای دیگر |
Von den Freuden- und Leidenschaften |
On Enjoying and Suffering the Passions |
خوشیها و خواستنیها |
در هیچیک از ترجمههای عناوین von den یا on the انگلیسی ترجمه نشده است و مشخص نیست چرا. همچنین مترجم چیزهایی از خود به ترجمه افزوده که در متن اصلی وجود ندارد: «مرحله»، «بازخواست»، و «دلباختگان». کلمهی Lehrstühlen که برابر «کرسیها[ی دانشگاهی]» برای آن مناسب به نظر میرسد، به «منابر» ترجمه شده است که معنی متفاوتی با مقصود نیچه دارد. این بخش را آشوری به «دربارهیِ کرسیهایِ فضیلتآموزی» برگردانده است.
اگر کلماتی را مانند Leib، Geist، و Seele که بهترتیب body، spirit، و soul ترجمه شده اند، در ترجمهی انصاری بجوییم، متوجه نوعی درهمریختگی میشویم که دقت ترجمه را بهشدت کاهش میدهد. انصاری در جایی Seele/soul را «روان» ترجمه کرده (نیچه، ۱۳۸۷: ۳۳) و جایی دیگر «جان» (نیچه، ۱۳۸۷: ۶۰) و حتی در جایی Geist/spirit را هم «جان» ترجمه کرده است (نیچه، ۱۳۸۷: ۶۰). یک جا Körper/body [= بدن/پیکر] را «پیکر» نوشته و جایی Leichnam/corpse [=جسد] را «پیکره»، که مایهی بدفهمی است. جدا از این که «پیکره»[33] اصطلاحی تخصصی در زبانشناسی است، این واژه در فارسی بیشتر به معنی «تندیس» و «مجسمه» به کار رفته است تا جسد یک انسان.
مَخلص کلام
آنگونه که دیدیم، بررسی دو ترجمهی فارسی چنین گفت زرتشت نشان داد که تفاوت بسیار زیادی بین کیفیت این دو ترجمه وجود دارد. ترجمهی آشوری را میتوان دقیق و موشکافانه توصیف کرد. در این بررسی اجمالی، آشوری در وفاداری به متن اصلی حتی از کاوفمان (مترجم انگلیسی اثر) نیز حساستر عمل کرده بود و مشخص شد که آشوری تنها به ترجمهی کاوفمان اکتفا نکرده و بسیاری از جاها اصل آلمانی را در نظر داشته است. همچنین، آنگونه که آشوری در دیباچهی کتاب میگوید، وی برای فهم گفتههای نیچه علاوه بر مطالعهی دیگر آثار نیچه و آثار شارحان او و حاشیهنویسیهای زیر نظر ژیل دولوز بر نسخهی فرانسویزبان چنین گفت زرتشت، برای فهم بعضی ارجاعات کتاب مقدس را نیز خوانده است. در مقابل، ترجمهی انصاری را نمیتوان «وفادار» نامید: او هرجا که خواسته تفسیرهای شخصی خود را بر متن اصلی افزوده و راهی برای جداسازی آن از صحبتهای اصلی نیچه نیست؛ مگر با مقابله، که نه در توان هر خوانندهای است. سوای نقض امانت و دقت، در بسیاری از جاها مرتکب خطاهایی شده که از مترجمان متوسط نیز انتظار نمیرود؛ چه رسد به کسی که سراغ ترجمهی چنین اثر دشواری رفته است.
شاید بتوان گفت با دو نسخه از چنین گفت زرتشت روبهرو هستیم: یک، نسخهای دقیق و نزدیک به متن اصلی، البته با نثری شبیه آثار ادبیِ کلاسیک فارسی و به قول آشوری «فاخر»، که حاشیههای فراوان دارد و مناسب پژوهشگران یا خوانندگان جدی فلسفه است؛ و دو، نسخهای دم دستی و مناسب طبع فلسفهنخواندهها، که سهلخوانی و پسندِ خواننده بیش از دقت ترجمه مهم است، ولو این که گفتهها منطبق بر آراء نویسنده نباشد. پس اگر خواننده دنبال ترجمهای دقیقتر از چنین گفت زرتشت باشد، این گزارش میگوید که ترجمهی آشوری برای وی مناسب است.
منابع
- آشوری، د. (۱۳۸۷). زبانِ باز: پژوهشي در بارهیِ زبان و مدرنیّت. تهران: مرکز.
- آشوری، د. (۲۰۱۱، ۲۴ آوریل). آفت اسکیزوفرنی فرهنگی در کارهای پژوهشی • گفتوگو با داریوش آشوری (۳). (ع. امینی) [دویچه وله] بازیابی شده از https://p.dw.com/p/113Fj
- آشوری، د. (۱۳۹۲). فرهنگ علوم انسانی انگلیسی-فارسی: با بازبینی سراسری و افزودن ۱۹۰۰ درآیند تازه. تهران: مرکز.
- سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. (بی تا – الف) چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس. (ش. ۴۴۱۰۸۶۱) بازیابی شده از http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/4410861
- سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. (بی تا – ب) چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس. (ش. ۱۰۷۰۲۷۱) بازیابی شده از http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/1070271
- فاست، پ. (۱۳۹۷). ترجمه و زبان (ر. گندمکار، مترجم). تهران: علمی.
- نیچه، فریدریش. (۱۳۸۱). غروب بتان یا چگونه میتوان با پتک فلسفه نوشت (م. انصاری، مترجم). تهران: جامی.
- نیچه، فردریک. (۱۳۹۲). چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه و هیچکس (ح. نیر نوری، مترجم). تهران: اهورا.
- نیچه، فریدریش. (۱۳۸۷). چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچکس (م. انصاری، مترجم). تهران: جامی.
- نیچه، فریدریش. (۱۳۸۹). چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچکس (د. آشوری، مترجم). تهران: آگاه.
- Ashouri, D. (2010). Nietzsche and Persia. In Encyclopædia Iranica. Retrieved from http://www.iranicaonline.org/articles/nietzsche-and-persia
- Nietzsche, F. W. (1896). Thus Spake Zarathustra: a book for all and none (A. Tille, Trans.). MacMillan and Company.
- Nietzsche, F. W. (1961). Thus spoke Zarathustra: A book for everyone and no one (R. J. Hollingdale, Trans.). London: Penguin.
- Nietzsche, F. W. (1969). Also Sprach Zarathustra ; ein Buch Für Alle und Keinen. Stuttgart: Kroener Verlag.
- Nietzsche, F. W. (1989). On the genealogy of morals and ecce homo (W. A. Kaufmann & R. J. Hollingdale, Trans.). New York: Vintage Books.
- Nietzsche, F. W. (1995). Thus spoke Zarathustra: A book for all and none (W. A. Kaufmann, Trans.). New York: Modern Library.
- Nietzsche, F. W. (1999). Thus Spake Zarathustra (T. Common, Trans.). Adegi Graphics LLC.
- Nietzsche, F. W. (2003). Thus Spake Zarathustra (T. Wayne, Trans.). Algora Pub.
- Nietzsche, F. W. (2005). Thus Spoke Zarathustra (K. M. Higgins, C. Martin, & R. C. Solomon, Trans.). Barnes & Noble Classics.
- Nietzsche, F. W. (2006). Nietzsche: Thus Spoke Zarathustra (R. Pippin, Ed.; A. D. Caro, Trans.). Cambridge University Press.
پینوشتها ــــــــــــــــــــــــ
[1]. Übermensch [2]. equivalence [3]. variant correspondence [4]. contextual [5]. transformation [6]. analogy [7]. adequacy [8]. microcontext [9]. collocation [10]. concretization [11]. logical modulation [12]. antonymic translation [13]. compensation [14]. metonymy [15]. transportation [16]. modulation [17]. adaptation [18]. matching [19]. zigzagging [20]. recrescence [21]. repackaging [22]. reordering [23]. recoding
[24]. جهتِ رعایت امانت و دقت در نقل قول مستقیم از این ترجمه رسم الخط مخصوص آشوری را به کار برده ام. برای یای نکره و وحدت از حرف «ي» استفاده میشود.
[25]. آشوری به آن «زباننگاره» میگوید که برابری است برای «رسم الخط».
[26]. cultural translation [27]. Hominoidea
[28].«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» – بگو: آيا شما را از كسانى كه در نزد خدا كيفرى بدتر از اين دارند خبر بدهم: كسانى كه خدايشان لعنت كرده و بر آنها خشم گرفته و بعضى را بوزينه و خوک گردانيده است و خود بت پرستيدهاند؟ اينان را بدترين جايگاه است و از راه راست گمگشتهترند (ترجمهی عبدالمحمّد آیتی).
[29]. با مسعود انصاری (۱۳۰۶-۱۳۹۳)، مترجم دو اثر از برتراند راسل، اشتباه نشود.
[30]. جهتِ رعایت امانت و دقت در نقل قول مستقیم از این ترجمه به رسم الخط مترجم وفادار مانده ام.
[31]. البته در جایی دیگر (نیچه، ۱۳۸۹: ۲۰) آشوری Gebirge را «کوه» ترجمه کرده است، در حالی که در متن اصلی Gebirge بوده و کاوفمان آن را mountains ترجمه کرده بود.
[32]. تفاوت «آدمیان» و «مردم» در نشانداری سبکی (stylistic markedness) است.
[33]. corpus
عالی و موشکافانه. تشکر
ممنون ام از شما که خوندید 🙂